اندر احوالات دانیالی
پسمل گلم
خیلی وقت آپ نشدم و نتونستم اونچه که باید برات بنویسم آخه عزیزترینم هنوز سیستم خونه راه نیوفتاده و من همیشه دیر به دیر برات مینویسم.این مشکل که رفع بشه تمام خاطرات قشنگتو برات به یادگار میذارم نفسم.
تغییراتی که توی این چند وقت کردی اینه که ماشلا بزرگ تر وسنگین تر از قبل شدی طوری که دکترت خیییییییییلی راضی بود.خنده هات بیشتر و واقعی تر از قبل شده. جیگر مامان خودت میتونی خودتو سرگرم کنی.
وقتی بابا رو میبینی خیلی ذوق میکنی و دست و پا میزنی که بغلت کنه.کامل اطرافیانتو میشناسی.وقتی از اهواز برگشتیم تا یه مدت طولانی بهانه مامان جون و بابا جونتو میگرفتی منم مجبور بودم بهشون زنگ بزنم تا صداشون بشنوی اونوقت بود که آروم میگرفتی یا عکسهاشون نشونت بدم که چه ذوقی میکردی.
سعی میکنی غلت بزنی ولی هنوز موفق نشدی.خواب شبانت خیلی سبک شده طوری که نمیذاری مامان بخوابه.
پسمل گلم بزرگ و تو دل برو و بلاااااااااااااااااااااااا شدی .حرکاتت خیلی بامزه شده.
یه دنیا عاشقتم