دانیالدانیال، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک

سختیهای مامان

حرفها   دارد  دل    تنگم                       کسی نیست همراه و همگامم                              گر حرف دل با سنگ گویم آب شود                                      گر  به  کوه  ...
26 فروردين 1392

نامه ای به خواهرزاده گلم

خاله جونم سلام دانیال خاله الان که این مطلب برات به یادگار میذارم تو ٢ ماه و سه روزه هستی نمیدونی چقدر عزیزی خاله فدات بشه اینگد توچولویی  . خاله این وبلاگ برات درست کرد که مامان همه خاطرات قشنگو برات به یادگار بذاره و اینو بدونی که  مامانو خاله چقدر دوست دارن   ...
21 بهمن 1391

تعیین جنسیت

جیییییییگرم،توی ماه پنجم بارداری بودم که با بابا برای تعیین جنسیت ساعت ٨ صبح رفتیم سونوگرافی، بابا برای ما نوبت گرفت چند دقیقه پیش ما بود بعد رفت سرکار منو تو موندیم خیلی لحضات زیبا پراسترسی بود دقایق برام دیر میگذشت همش به تو فکر میکردم بلاخره ساعت ٢ نوبتم شد خیلی استرس داشتم همش نگاهم به دکتر بود بعد از دقایق نفس گیر دکتر مژده داد که جیگر مامان پسره ، خیلی خوشحال شدم به بابا زنگ زدم باباهم خوشحال شد. از همون موقع دنبال اسم بودم برات هرکی یه نظر میداد بلاخره اسمتو انتخاب کردم ...
23 مرداد 1391

بیماری مامان

کودکم وقتی باباجون و مامان جون فهمیدن باردارم امدن تهران.یه روز برای گردش چهار نفری رفتیم بیرون که من به خونریزی افتادم از ترس این که تورو از دست بدم گریه میکردم وبه خاله ندا زنگ زدم که برامون دعا کنه(خاله اینازو 6 ماهه بارداره). منو بیمارستان بردن و سونو گرافی گرفتن که دکتر گفت باید بستری بشی که فردا سقط کنی چون جنینی وجود نداره حال من خیلی خیلی بد بود ولی با این حال من و مامان جون راضی نشدیم تو رو سقط کنن و با رضایت خودمون از بیمارستان مرخص شدم و رفتیم خونه دوروز تعطیل رسمی بود منم حالم بدتر و بدتر میشد.بعداز تعطیلات با مامان جون رفتم سونو وقتی دکتر قلب کوچیک تورو به مامان جون نشون داد  من از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم ولی با...
7 ارديبهشت 1391

بارداری ماه اول

  ......دستم بگیر کز غم ایام خسته ام مامان گلی این وبلاگ گاه نامه زندگی تو هست که وقتی بزرگ شدی بتونی کودکی خودتو تجسم کنی مامانی امشب فهمیدم تو دروجود منی. امشب زیباترین شب زندگیمه برای اطمینان دو بار تست دادم از خوشحالی به خاله ندا زنگ زدم و خوشحالیمو با خاله تقصیم کردم .خیلی دوست دارم زودتر ببینمت امیدوارم این سفر نه ماهت به خوبی سپری بشه و لذت بغل کردنتو زودتر احساس کنم.         ...
23 فروردين 1391

معنی اسمت

عززززززیزم از وقتی فهمیدم کاکل زری هستی تصمیم گرفتم اسمتو بزارم دانیال. معنی اسمت: نام پیامبری.قضاوت خدا.خدا قاضی من است:(خاحام اوری ال دانیال و دنیل را به معنای قضاوت خدا دانسته)بعضی دانیال را عربی و دنیل را عبری دانسته اند که باید هردو واژه عبری باشند  ...
9 شهريور 1390